مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

گامهاي اساسي براي تحقق وحدت در جامعه

اهداف وحدت بخشي

چنانچه گفتيم وحدت اسلامي هدفي است که قرآن بر آن تاکيد دارد و هر مسلماني بايد در پي تحقق آن باشد. اکنون در پي آن هستيم تاروشن کنيم که اين هدف داراي چه مقاصدي است و اگر در گذشته از يکديگر متفرق و پراکنده بوديم، اينک بر اسا س آرمان هايي در صدد تدارک و جبران مافات برآييم و در سايه قرآن واحد و قبله واحد مجتمع شويم، به همين دليل مي توان اهداف وحدت بخشي را در مسائل زير خلاصه کرد:

۱- نخستين هدف براي وحدت بخشي، کاستن تنش ها، اختلافات و از بين بردن کينه ها و پيشگيري ازجنگ ها و کشتارهاي مذهبي است.اين هدف بامشخص کردن مبرم ترين مسائل ديني وتعيين اولويتهاميسر مي گردد.

۲- جلوگيري از گسترش جريانهاي افراطي مذهبي، تشديد تعصب هاي کور و غير منطقي که معمولاً در سايه اختلافات مذهبي شکل مي گيرد و هر چه اين اختلاف ها افزوده مي شود، زمينه رواج غلو، خرافات، افزون مي شود.به جاي تعمق در دين و معنويت، حرکات ظاهري و شعاري افزايش پيدا مي کند و سطح دين از عمق به لايه هاي روبنايي و سطحي تنزل پيدا مي کند، مراسم ورفتارهاي ظاهرگرايانه فراوان مي شود اماازحقيقت دين هيچ خبري نيست، در صورتي که آگاهي از اهميت وحدت و رويکرد به آن، دين منطقي و مستدل و با پشتوانه اعتقاد آگاهانه را فراهم مي سازد.

۳- حفظ هويت اسلامي در جهان با وحدت بخشي به جهان اسلام شکل مي گيرد، حتي هويت شيعي باوحدت بيشترمي گردد، بويژه اگر اين هويت همراه با عمران و آباداني و توسعه اقتصادي و سياسي وسماحت همراه باشد.

۴- تقويت بنيه جامعه اسلامي.عزت و شکوه صدر اسلام هنگامي باز مي گردد که مسلمانان در يک صف قرار گيرند و امکانات و ثروت و قدرت و شکوه آنان رونقي براي اخلاق و معنويت شود.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:گامهاي اساسي براي تحقق وحدت در جامعه, ] [ 7:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

سلب توفیق فهم قرآن از منافقان و کفار/ نفاق چگونه شروع می شود؟

و امّا اینکه چرا اینها راه برای اندیشه صحیح ندارند، برای آن است که اینها اوّل بیمار شدند و قرآن برای درمان اینها دستور داد، این قرآن را پشت ‌سر گذاشتند، به این نسخه عمل نکردند، خدای سبحان این مرض اینها را اضافه کرد. اضافه کرد، یعنی توفیق فهمیدن این نسخه و درمان را از اینها گرفت، نه به اینها مرض دادمرض» دادنی نیست. همین که توفیق فهم سلب بشود، انسان به حال خود واگذار بشود، مرضش افزوده می‌شود. نفاق یا از ضعف ایمان شروع می‌شود که کم‌کم این ضعف رو به قوّت می‌رود یا از همان اوّل با خدعه و نیرنگ شروع می‌شود.

شفای قرآن کریم در مقام دفع و رفع مرض/ چه کسی طبیب الهی است؟

چون خدا مدّعی است که قرآن شفای دردهای درونی است، باید بیماریهای درونی را بیان کند. وقتی طبیب، طبیب حاذقی است که هم درد را به بیمارها بگوید (که درد چیست و چه چیز دردآور است، مرض‌آور است) و هم راهِ درمان را بگوید. اگر طبیبی بنشیند تا بیمارها به او مراجع کنند، این طبیب الهی نیست.طبیب الهی که انبیا به این طب متّصف‌اند و طبق بیان حضرت امیر (علیه السلام) در نهج البلاغه، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به عنوان طبیب معرّفی شده است:«طبیب دوّار بطبّه» آن است که هم راه بیماری را به مردم بگویند و هم راه درمان را؛ نه اینکه بنشیند و ببیند هر که بیمار شد به آنها مراجعه کرد [آنها] درمان کنند.قرآن مدّعی است که من شفایم؛ نه شفایم یعنی صبر می‌کنم هر که مریض شد او را درمان می‌کنم. قرآن شفاست؛ هم در مقام دفع مرض، هم در مقام رفع مرض؛ نه می‌گذارد مردم مریض بشوند، نه می‌گذارد کسی که بیمار شد به همان وضع بیماری‌اش بماند؛ هم می‌گوید چه چیز دردآور و مرض‌آور است و هم راه درمانش را بیان می‌کند.پس اگر در آیه 82 سوره«اسراء» ادّعای شفابودن را مطرح کرد و فرمود (و ننزّل من القران ما هو شفاء و رحمه للمۆمنین) اگر فرمود «قرآن شفا و رحمت است» یعنی نه می‌گذارد جامعه اسلامی بیمار بشود و نه در برابر بیماری آرام می‌نشیند؛ هم راه بیمارشدن را می‌گوید که «چه چیز مرض می‌آورد» و هم راه درمان را تبیین می‌کند؛ هم دفعاً شفاست، هم رفعاً؛ هم نمی‌گذارد پیروانش مریض بشوند و هم اگر کسی بیمار شد، فوراً او را درمان می‌کند.حضرت امیر (علیه السلام) در نهج البلاغه، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به عنوان طبیب معرّفی شده است:«طبیب دوّار بطبّه» آن است که هم راه بیماری را به مردم بگویند و هم راه درمان را؛ نه اینکه بنشیند و ببیند هر که بیمار شد به آنها مراجعه کرد [آنها] درمان کنند


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:سلب توفیق فهم قرآن از منافقان و کفار/ نفاق چگونه شروع می شود؟, ] [ 7:20 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نفاق چگونه شروع می شود؟

همین که توفیق فهم سلب بشود، انسان به حال خود واگذار بشود، مرضش افزوده می‌شود. نفاق یا از ضعف ایمان شروع می‌شود که کم‌کم این ضعف رو به قوّت می‌رود یا از همان اوّل با خدعه و نیرنگ شروع می‌شود.

علت ازدیاد مرض در قلب منافقان

چه افراد ضعیف‌الایمان و چه افرادِ منافق اینها گرفتار مرضِ قلبی‌اند، منتها افراد ضعیف‌الایمان بیماریشان طوری است که قابل درمان است، منافقین بیماریشان از حدّ درمان گذشته است؛ لذا (و لهم عذابٌ ألیم بما کانوا یکذبون)

هدایت قرآن

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُۆْمِنِینَ (8-بقره)

یخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ (9-بقره)

فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یَكْذِبُونَ (10-بقره


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:نفاق چگونه شروع می شود؟, ] [ 7:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

ملاقات عجيب

ملاقات عجيب

 

 درآنجا بنده اي از بندگان خاص ما را يافتند که او را رحمت ولطف خاصي عطا کرديم وهم از نزد خود وي را علم الهي بياموختيم.سوره کهف _ آيه 65از زماني که حضرت موسي (ع) درباره ي حضرت خضر(ع) شنيده بود ، مدام از درگاه خداوند مي خواست تا اجازه ي ديدار با او را بدهد. هر بار که توصيف او را مي شنيد بيش تر از قبل مشتاق ديدارش مي شد. خداوند به موسي(ع) فرمود که ديدن او چندان هم آسان نيست. ولي موسي(ع) اصرار داشت که اين مرد الهي را ببيند. خداوند نيز خواسته ي پيامبرش را پذيرفت وحضرت موسي(ع) آماده سفر شد وسفري که نمي دانست چه اتفاقات عجيبي رادر آن تجربه مي کند.آن روز حضرت موسي(ع) با خوشحالي به نزد حضرت يوشع (ع)(1)که وصي او بود. رفت وگفت: «آماده شو تا با هم به سفري معنوي برويميوشع(ع) با کنجکاوي پرسيد: «چه سفري است که اينقدر مشتاق آن هستيد؟»


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:ملاقات عجيب, ] [ 15:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

داستان أصحاب فیل

داستان أصحاب فیل

 مفسران و مورخان این داستان را به صورت هاى مختلفى نقل کرده اند، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته، و ما آن را طبق روایات معروف که از «سیره ابن هشام»، «بلوغ الارب»، «بحار الانوار» و «مجمع البیان» خلاصه کرده ایم، مى آوریمذونواس» پادشاه «یمن»، مسیحیان «نجران» را که در نزدیکى آن سرزمین مى زیستند، تحت شکنجه شدید قرار داد، تا از آئین مسیحیت بازگردند، (قرآن این ماجرا را به عنوان «اصحاب الاخدود» در سوره «بروج» آورده).بعد از این جنایت بزرگ، مردى به نام «دوس» از میان آنها جان سالم به در برد، و خود را به «قیصر روم» که بر آئین مسیح بود رسانید، و ماجرا را براى او شرح داد.از آنجا که فاصله میان «روم» و «یمن» زیاد بود، «قیصر» نامه اى به «نجاشى» سلطان «حبشه» نوشت، تا انتقام نصاراى «نجران» را از «ذونواس» بگیرد، و نامه را با همان شخص براى «نجاشى» فرستاد.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:داستان أصحاب فیل, ] [ 15:51 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اصحاب الأیکه چه کسانى بودند؟

اصحاب الأیکه چه کسانى بودند؟ 

 خداى متعال در آیه 78 سوره «حجر» مى فرماید: «اصحاب الایکه مسلماً مردمى ظالم و ستمگر بودند»(وَ إِنْ کانَ أَصْحابُ الأَیْکَةِ لَظالِمِینَ).بسیارى از مفسران، و ارباب لغت گفته اند: «ایکه» به معنى درختان در هم پیچیده و یا بیشه است و «اصحاب الایکه» همان قوم شعیب اند که در سرزمینى پر آب و مشجر در میان «حجاز و شام» زندگى مى کردند.آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همین جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصاً دست به کم فروشى و فساد در زمین زده بودندشعیب» آن پیامبر بزرگ، آنها را از این کارشان بر حذر داشت و دعوت به توحید و راه حق نمود، اما آنها تسلیم حق نشدند و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى، نابود گشتند، گرماى شدیدى چندین روز پى در پى آنها را فرو گرفت، و در آخرین روز، ابر بزرگى در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقه اى فرود آمد، و آن بیدادگران را نابود کرد

شاید تکیه کردن قرآن روى کلمه «اصحاب الایکه» (صاحبان سرزمینهاى پر درخت) به خاطر این باشد که: مى خواهد بگوید با این همه نعمتى که به آنها بخشیده بودیم باز به جاى شکران، کفران کردند، ظلم و ستم بنیاد نمودند و صاعقه، آنها و درختانشان را از میان برد.(1)



1. تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 138.

[ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:اصحاب الأیکه چه کسانى بودند؟, ] [ 15:47 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اصحاب سبت چه کسانى بودند؟

 در آیات 163ـ166 سوره «اعراف» آمده است، در این آیات صحنه اى ار تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل، که مربوط به جمعى از آنها است که در ساحل دریائى زندگى مى کردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، و به او مى فرماید:از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سوال کند، یعنى این خاطره را به وسیله سؤال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گیرند، و از سرکشى و کیفرى که در انتظار سرکشان است بپرهیزند.این سرگذشت ـ چنان که در روایات اسلامى به آن اشاره شده ـ مربوط به جمعى از بنى اسرائیل است که در ساحل یکى از دریاها (ظاهراً دریاى «احمر» بوده که در کنار سرزمین «فلسطین» قرار دارد) در بندرى به نام «ایله» (که امروز به نام بندر «ایلات» معروف مى باشد) زندگى مى کردند، و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن این که:صید ماهى را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با آن دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات دردناکى شدند که شرح آن را در این آیات مى خوانیم.در نخستین آیه مى فرماید: «از قوم یهود معاصر خویش ماجراى شهرى را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن» (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ).و به یاد آنها بیاور زمانى را که «در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز مى کردند» (إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ).زیرا روز شنبه روز تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند، دست از کار و کسب و صید ماهى بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:اصحاب سبت چه کسانى بودند؟, ] [ 15:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

داستان آخرين سفر پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم

و اذن في الناس بالحج ياتونك رجالا و علي كل ضامر ياتين من كل فج عميق.(سوره حج:29)از شبي كه رسول محترم اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم مخفيانه، با دلي افسرده، از مكه هجرت فرمود و با آن سرزمين مقدس خداحافظي كرد، تا پايان عمرش، بيش از سه بار بسوي مكه عزيمت ننمود.در سفر اول، مواجه با مخالفت سران قريش و منجر به قرار داد صلح گرديد كه شرح آن قبلا ذكر شد و رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم در آن سال موفق به حج نشد.سفر دوم موقعي بود كه فتح مكه واقع شد و آن بيت شريف از آلايش بتان پاك گرديد ولي چون موسم حج نبود، نمي توان آن را به عنوان سفر حج ياد كرد.در سال دهم هجرت، رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم ماموريت يافت كه مردم را از دور و نزديك با پيام و نامه و اعلام، دعوت كند تا براي حج، بسوي مكه معظمه رهسپار شوند. كساني كه توانائي داشتند، آماده شدند و در ركاب رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم با دقت تمام، ناظر و شاهد اعمال آن حضرت بودند كه مناسك حج را فراگيرند و مطابق قول و عمل او، عمل كنند



ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:داستان آخرين سفر پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم, ] [ 15:36 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

توکل؛ تکیه گاهی برای اهل دل(2)

آثار توکل

در قرآن برای توکل آثاری بیان شده که گویای اهمیت و جایگاه آن در اندیشه توحیدی است یکی از مهم ترین آثاری را که قرآن برای توکل بیان می کند، آرامش است. خداوند در آیه ۱۷۳ سوره آل عمران می فرماید: «کسانی که مردم به ایشان گفتند مردمان ضد شما گرد آمدند از آنان بهراسید، نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان افزایش یافت و گفتند خداوند ما را بس است که او بهترین وکیل است.در این آیه به خوبی بیان شده که چگونه توکل به خدا موجب می گردد اهل ایمان با همه تبلیغات و جنگ روانی که دشمن به راه انداخته تا افکار عمومی را تهییج کند و مردمان را به هراس افکند به جهت توکل بر خدا به جایی می رسند که این جنگ روانی نتیجه معکوس داده و به جای ترس از بسیج دشمنان برای حمله، به ایمانشان افزوده می شود.این ها همه بیانگر آرامشی است که به جهت توکل بر خدا و این که خداوند ایشان را بس است و از دشمنان کفایت می کند، پدیدار شده است. (و نیز سوره نمل آیه ۷۰ و ۷۹)بنابراین تقویت روحیه مومنان از برکات توکل است که خداوند در آیه ۱۲۲ همین سوره بدان اشاره کرده که چگونه آنان را به جهت توکل از شکست بازمی دارد و روحیه شان را تحکیم می بخشد و این گونه می شود که بر دشمنان خویش پیروز می گردند (همان آیه ۱۲۳ و آیه ۱۶۰ و نیز انفال آیات ۴۸ و ۴۹)


ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:توکل؛ تکیه گاهی برای اهل دل(, ] [ 15:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

توکل؛ تکیه گاهی برای اهل دل

توکل؛ تکیه گاهی برای اهل دل(1) 

درمقاله حاضر نویسنده با تشریح فقر ذاتی نوع انسان، مفهوم توکل و تفویض و تفاوتهای آن دو را مورد کنکاش قرار داده و اهمیت، آثار و زمینه های تحقق توکل را تشریح کرده است که اینک با هم آن را ازنظر می گذرانیم.دگرگونی و شدن، اقتضای کمالی جهانانسان درزندگی خویش هرگامش متزلزل تر از آن است که خود بخواهد و بتواند بیاندیشد و یا بپندارد.از زمانی که خود را می یابد و با خود آشنا می شود مرگ را همانند هر تغییر و دگرگونی بنیان افکن دیگری می یابد که حضوری دایم دارد. از این رو برخی گفته اند که همواره باید پرسید چه مانده است نه این که چه گذشته است؟به این معنا که باید از آن چه مانده پرسید نه از زندگی ای که گذشته است.برخی دیگر بر این باورند که زندگی با مرگ متولد می شود و جان می گیرد؛ چون هر زندگی در درون خود مرگ را می پروراند و هر دم آن بازدم مرگ است. البته شاید این باور، تصور و تصویری تند و نگاهی بدبینانه باشد ولی ترسیم درستی از حقیقت و بازنمایی دقیق از واقع است. این تصور و تصویر بازنمایی دقیق ذهن از وضعیت موجود بشر و بیان کننده درست مفهوم زندگی است.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:توکل؛ تکیه گاهی برای اهل دل, ] [ 16:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب