مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

طهارت بنيادين

يكى از راه هاى تحصيل طهارت رفت و آمد در مساجدى است كه بر اساس ‍ تقوا براى برپايى نماز و مانند آن بنيان نهاده شده است ؛ فيه رجال يحبون اءن يتطهروا و الله يحب المطهرين (146) و نيز آيات ديگرى كه اساس طهارت را عبادت و بندگى خداوند سبحان در خصوص اوامر و نواهى او نام مى برد. از اين رو، هر كس عابدترين و مطيع ترين انسان ها در پيشگاه خداوند باشد، مطهرترين و نيكوترين آنان است و نصيب و بهره ى او نيز از صحف مطهره فراوان تر است .در مقابل ، كسى كه بر پايه ى استكبار، از عبادت خداوند خوددارى كند، در گمراهى مستى طبيعت ، آلوده به چرك و طغيان و پليدى فتنه و سرگردانى است . پس به سبب نداشتن شرط شناخت و طهارت به هيچ وجه بهره اى از آن صحف مطهره ندارد. چون خداوند مى فرمايد: ... و من يرد الله فتنته فلن تملك له من الله شيئا اءولئك الذين لم يرد الله اءن يطهر قلوبهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم . (147)با توجه به اين كه اراده ى خداوند دو نوع است : تكوينى و تشريعى ؛ اولى تخلف ناپذير است و مراد آن قطعا محقق مى شود و دومى به جهت عصيان بندگان امكان تخلف و عدم تحقق دارد منظور از اراده در اين آيه ، اراده ى تكوينى است ، نه تشريعى . زيرا اراده ى تشريعى اطلاق دارد و همه ى مكلفان را در بر مى گيرد. چون خداوند متعالى با اراده ى تشريعى عمومى اش خواسته است همه ى بندگان را پاك كند.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:طهارت بنيادين, ] [ 15:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


تشويق الاهى به تحصيل طهارت

حاصل سخن اين كه ، قرآن از صحف مطهره است ؛ فى صحف مكرمة * مرفوعة مطهرة * (139) و رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة (140) و گذشت كه شناخت هر چيز از سنخ همان چيز است ، پس شناخت صحيفه ى مطهره قرآن ناگزير بايد از قيد وهم و آلودگى خيال و زنگار غفلت پاك باشد.روشن است كه اهل توهم و تخيل و مبتلايان به زنگار غفلت به شناخت پاك دسترسى ندارند و خداوند متعالى پس از معرفى پاكان - عترت و معصوم عليهم السلام - مردم را به تحصيل طهارت تشويق فرموده است ؛ ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين (141) و والله يحب المطهرين . (142) چون حكم به محبوبيت انسانى كه خود را براى خدا سبحان پاك كرده است ، در حقيقت تشويق مردم به دست آوردن ملاك محبت است در حقيقت ، ملاك محبت چيزى جز طهارت نيست و خداوند سبحان راه هاى دستيابى به طهارت را بيان فرموده است

راه هاى تحصيل طهارت  

1. انفاق در راه خداوند؛ خذ من اءموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها . (143)2. رعايت حجاب و عفاف ؛ و اذا ساءلتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اءطهر لقلوبكم و قلوبهن . (144)3. وضو و تيمم براى اعمالى كه مشروط به طهارت است و ان كنتم مرضى اءو على سفر اءو چاء اءحد منكم من الغائط اءو لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيدا طيبا... و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم ... . (145) مراد از طهارت در اين آيه ، تنها نظافت و پاكيزگى ظاهرى نيست . زيرا از سويى در اين نوع از طهارت ، قصد قربت شرط است و از سوى ديگر، نظافت به وسيله خاك - در تيمم - حاصل نمى شود. چون خاك مالى كردن صورت و دو دست نظافت نيست .
پس منظور از آيه ، طهارت از آلودگى خواهش هاى نفسانى و نيز پاكيزگى از پليدى غرور و مانند آن است ؛ گر چه در بعضى از اين موارد به نوعى از نظافت ظاهرى هم مى انجامد.

 

[ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:تشويق الاهى به تحصيل طهارت, ] [ 15:41 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 


آگاهى عترت از باطن قرآن

در مباحث پيشين گذشت كه ائمه عليهم السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نور واحدند؛ پيامبر صلى

الله عليه و آله و سلم از جهت نبوت و رسالت نسبت به ائمه عليهم السلام امتياز دارد، ولى از جهت ولايت هيچ

اختلافى با يكديگر ندارند. ايشان به تفسير و تاءويل و ظاهر و باطن قرآن عالم هستند. چنان كه اقتضاى همراهى و

جدايى ناپذيرى ثقلين از يكديگر در همه ى مراتب وجودى چنين است .پس رسيدن به كليه ى حدود الاهى شدنى

نيست ، مگر با رجوع به عترت طاهره عليهم السلام چنان كه اعتماد بر روايات نقل شده از ايشان شدنى نيست ،

مگر پس از عرضه ى آن ها به قرآن ، آن روايات متعارض باشند يا نه ؛ چنان كه امر به عرضه ى روايات به قرآن به صورت

متواتر از رخ ود ائمه عليهم السلام نقل شده است و اين نيز مقتضاى اطلاق معيت ثقلين است كسى كه به اسلوب

ثقلين آگاه باشد، به خوبى مى داند كه چگونه فهم هر يك در گرو فهم ديگرى است ، بدون آن كه اشكال دور پديد آيد؛

بدين بيان كه براى فهم قرآن بايد به كلام معصوم عليه السلام نگريست و براى درك كلام معصوم نيز بايد به قرآن رجوع

كرد. افزون بر آن كه بر اثر و نتيجه ى تلازم ثقلين و امتناع جدايى آن دو از يكديگر نيز بر اين اسلوب متوقف است

حضرت رضا عليه السلام نيز به اين مطلب كه علم به باطن قرآن و نيز تاءويل آن نزد دعوت طاهره عليهم السلام است

، اشاره كرده است . در پاسخ على بن محمد بن الجهم كه پرسيد: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

آيا شما به عصمت پيامبران اعتقاد داريد؟ حضرت فرمودند: آرى . وى پرسيد: پس در مورد آيه ى : و عصى ادم ربه

فغوى (136) چه مى فرماييد؟ حضرت فرمودند: واى بر تو اى على ! تقوا پيشه كن و زشتى ها را به پيامبران نسبت

نده و كتاب خداوند بزرگ را با راءى خود تاءويل مكن . خداى والا مى فرمايد: و ما يعلم تاءويله الا الله و الراسخون فى العلم ... (137)؛ و يحك يا على ، اتق الله و لا تنسب الى اءنبياء الله الفواحش ، و لا تتاءول كتاب الله عزوجل براءيك ،

فان الله عزوجل يقول : و ما يعلم تاءويله

 

[ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب: آگاهى عترت از باطن قرآن, ] [ 15:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حقيقت معارف قرآنى

معارف قرآنى از امور محسوس و متخيل و موهوم نبوده ، نيز از امور اعتبارى و فرآورده ى دست بشرى نيست ، بلكه از امور وجودى حقيقى است كه حواس ، آن را درك نكرده ، خيالات و اوهام بدان نمى رسند. چون يگانگى و دانش و قدرت خداوند به هر چيزى احاطه دارد و حيات مطلقه اش كه مرگ آن را فرا نمى گيرد و نظاير اين اوصاف حقيقى كه قرآن در الهيات آن را بيان مى كند، همگى از دسترس وهم و خيال ، به ويژه حس ، دور است .پس ، بدين جهت حكم كلام قرآن و متلكم آن خداوند يكسان است ؛ چنان كه حس ظاهر توان درك حقيقت وحى و نبوت و رسالت و امامت و خلافت و عصمت و ملائكه و روز قيامت - با مواقف آن - را ندارد، ولى شايد بعضى از اين امور، تخيل يا توهم شود، ليكن بايد توجه شود كه شناخت صحيح آن ها تنها با عقل محض يا شهود تام شدنى است

نيز علوم قرآنى مانند علوم طبيعى يا تعليمى يا ادبى نيست كه به وسيله ى حس و تجربه يا اعتبار دست يافتنى باشد، گر چه معيار همه ى علوم و ادراكات حتى علوم طبيعى و ادبى در تحليل نهايى همان عقل است . زيرا مستند همه ى علوم است ، جز اين كه اين علوم در عرصه ى طبيعت و ادبيات داراى مبادى محسوس يا اعتبارى هستند.از اين رو حس و اعتبار به آن ها دست مى يابد، ولى علوم الاهى كه بدان ها اشاره شد، از حس و اعتبار فراتر است ، حتى در مبادى خود از حس و اعتبار بى نياز است . پس ، از جهت شيوه با علوم تجربى و غير آن كه در بعد ذهن و خارج يا بعد خارج ، فقط با ماده سر و كار دارد نمى تواند مساوى باشد. زيرا علوم الاهى به طور كلى از ماده منزه است ، به گونه اى كه تعلق به ماده مانع درك آن ها مى شود؛ يعنى ماده نه تنها زمينه ساز نيست ، بلكه خود مانعى براى چنين علوم است كه در بيان موانع شناخت قرآن كريم به آن پرداخته مى شود؛ اكنون شرايط شناخت قرآن را بررسى مى كنيم .


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:حقيقت معارف قرآنى, ] [ 15:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شرط يكم : آگاهى كامل بر قواعد عربى

نخستين شرط براى تدبر در قرآن ، شناخت قواعد و علوم خاص زبان عربى است كه خداوند سبحان مى فرمايد: انا اءنزلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون (118) و كتاب فصلت اياته قرانا عربيا لقوم يعلمون (119) و قرانا عربيا غير ذى عوج لعلهم يتقون . (120)

معناى غير ذى عوج بودن قرآن

نبودن كژى در قرآن بدين معناست كه قرآن از جهت لفظ و معنا صراط مستقيم است و منحرف كردن آن نيز شدنى نيست . چون تعبير غير ذى عوج مانند تعبير غير ذى زرع است ؛ يعنى با توجه به اقسام زمين كه داير و باير و موات و غير ذى زرع است و داير كشت پذير است و در آن زراعت مى شود. دومى نيز چنين است ، ولى زراعتى در آن نيست و سومى اصلا قابليت زراعت را ندارد و بايد اصلاح شود و چهارمى نيز چنين است ، به گونه اى كه شدنى نيست آن زمين را تغيير داد و اصلاح صنعتى در آن بى اثر است .بنابراين ، شباهت قرآن به چنين زمينى از آن جهت است كه اساسا تحريف ناپذير است و هيچ تلاشى در كژ ساختن آن ثمر بخش نيست ؛ نه تنها اكنون ، بلكه در هيچ زمانى لباس تحريف بر تن نمى كند.همچنين از آنجا كه قرآن به زبان عربى غير ذى عوج است ، بايد بر قواعد آن اطلاع كامل يافت تا نخست لفظ آن را فهميد، سپس به معنايش رسيد. گاهى خداوند اين زبان را به غير ذى عوج مى ستايد و گاهى به عربى مبين . بدين معنا كه زبان قرآن همه ى زبان ها را بيان مى كند، با آن كه زبان هاى ديگر از تفسير او ناتوانند. زبان قرآن روشنگر هر زبانى است ، ولى زبانى برتر از آن نيست كه روشنگر قرآن باشد. پس ، اين زبان خصوصيتى دارد كه در غير آن يافت نمى شود؛ لسان الذى يلحدون اليه اءعجمى و هذا لسان عربى مبين . (121)معناى قرآن نيز معارف بلندى است و تنها عقل هايى بدان مى رسند كه از سطح حس و خيال و وهم گذشته اند. زيرا اين معارف داراى شاءن كتب مرفوعه اند و از جهت ذات صحف مطهره هستند؛ چنان كه الفاظ آن نيز به زبان عربى مبين است كه تنها اديبان و فصيحان و بليغان در قلمرو تخصص خودشان به قواعد آن دست مى يابند. هنگامى كه نخستين شرط، اطلاع از قواعد عربى مبين ، فراهم شد، نوبت به شناخت معانى قرآن و ساير شرايط آن مى رسد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب: آگاهى كامل بر قواعد عربى, ] [ 15:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

چگونگى روابط علوم اعتبارى با حالات نفسانى انسان

افزون بر همه ى اين مطالب ، قرآن كريم داراى الفاظى است كه از معانى خاص حكايت مى كنند و طبيعتا شمار زيادى از علوم ادبى را در بر مى گيرد كه همگى از علوم اعتبارى هستند، مانند نحو و صرف و لغت و معانى و بيان و بديع ... ؛ هر چند اين علوم نيز با بعضى از امور نسبتا حقيقى ، چون حالات نفسانى ؛ مانند برانگيختن و باز داشتن و نشاط و گرفتگى و هيجان و سكون و شادى و نگرانى و اشتياق و كناره گيرى و اشتهار و گمنامى و... روابط رقيقى دارند، جز اين كه اساس اين علوم ادبى بر گرفته از اعتبارات عقلايى است كه از جهت وجود و عدم ، وسعت و ضيق به آن اعتبار وابسته است درجات اين قواعد اعتبارى نيز به حسب اختلاف در اعتبار مرتبه ى حس و خيال و وهم متفاوت است تا به آن درجه اى برسد كه از اعتبار منزه ، از قيد قرارداد اعتبارى تهى باشد، به گونه اى كه از عالم اعتبار به عالم واقع بالا رود.در هر صورت ، تنها از طريق معرفت حقيقى است كه به معروف حقيقى مى توان دست يافت و براى شناخت معروف اعتبارى همان معرفت اعتبارى بس است هر يك به حسب حال خود.

پس از چينش اين مقدمه مى گوييم : قرآن شرايط شناخت خود از پايين ترين مرتبه تا بالاترين و مهم ترين مرتبه را بيان كرده ، مردم را به تحصيل آن شرايط تشويق مى فرمايد؛ چنان كه موانع شناخت خودش از رقيق ترين موانع تا شديدترين آن ها را روشن كرده ، مردم را از آن ها برحذر داشته است . بنابراين ، تمام مبحث در دو بخش خلاصه مى شود: 1. شرايط شناخت . 2. موانع شناخت


ادامه مطلب
[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:چگونگى روابط علوم اعتبارى با حالات نفسانى انسان, ] [ 17:32 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نخستين بهشت  : راه شناخت قرآن

بهشت يكم . راه شناخت قرآن 

در بوستان پيشين گذشت كه قرآن نور و كلام روشن الاهى است و از آن جا كه در نور، تاريكى و در كلام روشن ، ابهامى نيست ، قرآن از هر گونه ظلمت پاك و از هر نوع ابهامى پيراسته است . پس قرآن در روشن ساختن هر چه به آن رجوع شود، به سان نور روشنگر است و شدنى نيست كه در شناساندن راه نيل به آن ، ساكت و بدون پاسخ باشد. چون از بارزترين خاصيت نور، روشن كردن راهى است كه به خود آن نور مى انجامد و نيز شناساندن موانع دست يابى به آن است پس قرآن شرايط و موانع شناخت خود را به روشنى بيان كرده است . اكنون برخى از اين ها را بيان مى كنيم ؛ ولى پيش از آن ، ذكر مقدمه ى كوتاهى لازم است .


ادامه مطلب
[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:نخستين بهشت : راه شناخت قرآن, ] [ 17:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

يك حقيقت نورانى

اگر امام يك مساءله ى علمى را نداند يا در امرى علمى دچار لغزش شود يا در يك حكم الاهى دچار سهو شده يا وحى آسمانى را فراموش كند يا از طريق وساوس نفسانى آن وحى را تفسير كند - معاذ الله - قطعا در اين موارد از قرآنى كه مصون از اين امور است ، جدا خواهد شد. در صورتى كه پيامبر صادق مصدق و امين بر وحى خداوند، آشكارا خبر داده است كه هرگز اين دو عترت و قرآن از يكديگر جدا نمى شوند... .
چنان كه نظريه ى مردود و ساختگى درباره ى تحريف قرآن ، به جدايى قرآن از عترتى حكم مى كند كه از هر جهت مصون و معصوم است خداوند تمسك تام به هر دو را به ما روزى فرمايد و هيچ گاه ميان ما و آن دو جدايى نيفكند و به ما توفيق دهد كه ميان هيچ يك از اين بزرگان و سروران دين جدايى نيندازيم . چون ايشان از يك حقيقت نورانى هستند.حضرت رضا عليه السلام به ابن اءبى سعيد مكارى مى فرمايد: گزارش رسيده كه تو نيز ادعاى پدرت را در سر مى پرورانى ! تو را چه مى شود؟ خداوند نور تو را خاموش كند و فقر را در خانه ات آورد! آيا نمى دانى كه خداوند به عمران وحى كرد كه من پسرى به تو عطا مى كنم و مريم را به او بخشيد و به مريم عيسى را عطا فرمود؛ پس عيسى از مريم است و مريم از عيسى و مريم و عيسى يك چيزند. من نيز از پدرم و پدرم از من است و من و پدرم يك چيز هستيم ؛ اءبلغ من قدرك اءن تدعى ما ادعى اءبوك ؟ ما لك اءطفاء الله نورك اءدخل الفقر بيتك ، اءما علمت اءن الله اءوحى الى عمران عليه السلام : اءنى واهب لك ذكرا، فوهب له مريم و وهب لمريم عيسى فعيسى من مريم و مريم من عيسى و مريم و عيسى شى ء واحد، و اءنا من اءبى و اءبى منى و اءنا و اءبى شى ء واحد . (111)


ادامه مطلب
[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:يك حقيقت نورانى, ] [ 17:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

عدم افتراق اماميه ميان قرآن و عترت

اماميه - تنها فرقه ى ناجيه - بر اين اعتقادند كه قرآن و عترت از سوى پروردگار ماست ، به هر دو ايمان مى آوريم و ميان اين دو جدايى نمى اندازيم . چون هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا زمانى كه دوباره در كنار حوض نزد پيامبر خدا باز گردند كه آن دو را در امت خود وا گذاشته است .افراط در حق عترت عين تفريط در حق قرآن است و سبب محروميت جوامع بشرى ، حتى حوزه هاى علميه از علوم قرآن مى شود. زيرا اعتقاد به حجيت نداشتن ظاهر قرآن به دليل تحريف ، سبب مى گردد كه قرآن محو درس و بحث مدارس معتبر نبوده ، از حوزه ى تحليل و تفسير بيرون شود.چنان كه افراط در حق قرآن نيز عين تفريط در حق عترت طاهره عليهم السلام است و سبب محروميت امت اسلامى از زعامت و هدايت و حكومت و ارشاد و راهنمايى ايشان مى گردد. زيرا اعتقاد به معصوم نبودن ايشان سبب مى شود سيرت و سنت آنان كه همان سيرت و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است ، الگو و اسوه ى امت اسلامى نباشد و بدين جا مى انجامد كه عترت طاهره و ساير مردم با يكديگر مساوى اند؛ در حالى كه حضرت رضا عليه السلام فرمود: ما بزرگان دنيا و واليان زمين هستيم ؛ نحن سادة فى الدنيا و ملوك فى الاءرض . (105)امير المؤ منين نيز به معاويه نوشت :... اگر نبود نهى خداوند از ستايش ‍ خويشتن ، فضائل فراوانى را بر مى شمردم ... ما فرآورده و پرورش يافته ى پروردگارمان هستيم و مردم پرورش يافتگان ما... ؛ و لولا ما نهى الله عنه من تزكية المرء نفسه ، لذكر ذاكر فضائل جمة ... فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنائع لنا... (106) پس خاك كجا و افلاك كجا؟


ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:عدم افتراق اماميه ميان قرآن و عترت, ] [ 11:3 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نمونه هايى از معارف غيبى انكار شده

اكنون نمونه هايى از معارف غيبى قرآن را مى آوريم كه ملحدان به انكار آن ها پرداخته اند و از آن ها شگفت زده شده اند و بيزارى جسته اند و از آن معارف غيبى به اسطوره ياد كرده اند. زيرا اين گمان بر اوهام شان چيره شده كه موجود فقط شى ء محسوس است و هر چه را كه حس به ذات و جوهر آن نمى رسد، فرض وجودش محال است ، و نيز هر چيزى كه مانند جسم ذاتا يا به سبب چيزى كه در آن است ، مانند احوال جسم ، اختصاص به مكان يا وضعيتى نيابد، بهره اى از وجود ندارد.
اين ملحدان مى گويند: و ما يهلكنا الا الدهر (163) و نيز مى گويند: لن نؤ من لك ... اءو تاءتى بالله و الملئكة قبيلا (164) خدا را بياورى تا ما او را روياروى ، همچون ماده ببينيم و نيز ملائكه را بياورى تا آن ها را در مقابل خود بنگريم .
روشن است كسى كه نهايت درجه ى علمش اين مقدار اندك است كه موجود را در محسوسات منحصر مى سازد، چگونه او خدا را مى تواند درك كند؟ خدايى كه لا تدركه الاءبصار و هو يدرك الاءبصار و هو اللطيف الخبير (165) و نيز چگونه شدنى است چنين كسى نشئه ى نهايى را بشناسد كه ملائكه ديده نمى شوند، مگر اين كه در همان نشئه باشد يا اگر هنوز به آن عالم نرفته ، در آن حالت ويژه باشد، چنان كه خداى متعالى مى فرمايد: يوم يرون الملئكة لا بشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرا محجورا .(166)آنان نيز مى گفتند: لو لا نزل هذا القران على رجل من القريتين عظيم . (167) زيرا آن ها به زمين متمايل بوده ، گمان كرده اند كه اصالت براى ماده است و هر كه مالك تجملات و زينت آن باشد. او بزرگ است و نبوت هم مقام مادى بسيار بزرگى است كه ناگزير از آن بزرگ مادى است

روشن است كه محدوده ى علمش اين اندازه ناچيز است ، چگونه مى تواند درك كند كه نبوت يك شاءن الاهى و داراى عظمت معنوى است و فقط صاحب خلق عظيم و ملكات نفسانى عظيمى چون عصمت ، به آن دست مى يابد. از اين رو، با بى خردى مى گويد: لن نؤ من حتى نؤ تى مثل ما اءوتى رسل الله . (168) چنان كه خداوند از آنان حكايت مى كند: بل يريد كل امرى منهم اءن يؤ تى صحفا منشرة (169)، و نيز مى گفتند: ان هى الا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين (170) و ءاذا متنا و مكنا ترابا ذلك رجع بعيد؛ (171) يعنى از حد امكان و از فهم عقلى ما دور است كه انسان ها پس از مرگ دوباره زنده و برانگيخته شويم . از اين جهت چنين افرادى از معاد وحشت داشته ، از آن تعجب مى كنند و مى گويند: هل ندلكم على رجل ينبئكم اذا مزفتم كل ممزق انكم لفى خلق جديد . (172)آرى كسى كه حوزه ى علمش اين اندازه تنگ باشد، چگونه مى تواند درك كند كه انسان با مردن نيست مى شود، بلكه متوفى مى گردد و در زمين گم نمى شود، بلكه از خانه اى به خانه ديگر مى رود.
موارد فوق نمونه هايى است كه به مبداء و معاد و وحى و نبوت مربوط مى شود و مبناى همه ى آن ها عدم انحصار معيار شناخت در حس ، و موجود در محسوس است . از اين رو، ملحدانى كه گمان مى كنند هر چه حس به آن نمى رسد، ممتنع الوجود است و هرگز پديد نمى آيد، در برابر معارف غيبى چنين مى گويند: ان هذا الا اءساطير الاءولين . (173)

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:نمونه هايى از معارف غيبى انكار شده , ] [ 11:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب